اشاره

هر جا که حُسن جلوه کند عشق سَر زند*** چون هست حسن لَم یزلی، عشق لایزال

اشاره

هر جا که حُسن جلوه کند عشق سَر زند*** چون هست حسن لَم یزلی، عشق لایزال

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

نقد برخی عادات و اشخاصِ منسوب یا همفکر یا نزدیک به جبهه ی پایداری، رسالتی بود که در چند هفته اخیر بر دوش خود حمل می کردم. به هر مجلس به هر منزل! از دوستانه یا رسمی ، خصوصی یا عمومی، به هر شیوه از شوخی یا جدی، کنایه ای یا صریح، مستقیم یا غیر مستقیم، حضوری یا مجازی، در پی نشان دادن برخی رویه های غلط این دوستان بودم.

راس همه ی نارضایتی هایم نگاه و عقیده ای بود که در طرفداران این گرده  کم و بیش موج می زد: هر کس غیر از تیم پایداری ها، فاصله ای پُر ناشدنی با ولایت دارد که اگر خدایی ناکرده، زبان ها لال، مسئولیتی بر عهده گرفت، عن قریب بدانید کشتی انقلاب و نظام و حتی اسلام به گِل خواهد نشست و دیگر نامی از انقلاب و روحیه ی انقلابی در تمام کره ی زمین باقی نخواهد ماند، لذاست بر ما که حداکثر تلاش خود را به کار گیریم تا چهره ی نامبارک غیرپایداری ها را نمایش دهیم-یا نمایش! دهیم- تا ضرورت تحمیل خود بر همه را، واقعیتی انکار ناپذیر قلمداد کنیم.

گرچه عبارت فوق مغرقانه است و شامل همه ی افراد و طرفداران این طیف نمی شود، لکن قدر مشترک چیزی که القا می کنند این است-حتی اگر به زبان هم نیاورند- که در دل به نوعی و تاحدی به گزاره ی فوق باور دارند. این امر به حدی رسیده بود که پس از اتمام ثبت نام وزارت کشور، برخی دوستان پایداری صفت نشان دادند بدشان نمی آید حتی جلیلی را هم غیرپایداری کنند(با همه با برخی ویژگی ها فوق الذکر). از همین رو می شد فرض کرد اگر جلیلی و لنکرانی تا آخرین ساعات تبلیغات در چرخه ی انتخابات باقی می ماندند، چه ناگفته هایی- که گویا هیچ موقع تمام شدنی نیستند-  گفته می شد تا فردی داخل معیارهای خودساخته-که سنت اللهی و لایتغیر جلوه داده می شوند- قرار گیرد یا از دایره آن طرد شود.

در چنین شرایطی، برادر بزرگوار، دکتر لنکرانی که با حمایت مطلق و همه جانبه ی استاد مصباح همراه بود-حمایتی که چه بسا می توانست هر شیر بیشه ی تواضع را مسحور خودپسندی کند- با دکتر جلیلی دیدار می کند و پس از آن طبق وعده ی پیشینش جهت جلوگیری از تشتت گفتمان مقاومتِ عزت مدار، حکمت بین و مصلحت سنج، پیش از اعلام نظر شورای نگهبان، انصراف خود را اعلام می دارد.

این ماجرا غیر از مزایایی که برای گفتمان انقلابی داشت، درسی مهم برای من به ارمغان آورد؛ استاد مصباح-که ممکن است برخی مانند من علت برخی رفتارها یا گفتارهای سیاسی ایشان را ندانند و در پذیرش آنها تعلل کنند- بینشی عقلی و علمی دارند که طبق آن از فردی حمایت یا اعلام برائت می کنند؛ و این حرکت دکتر لنکرانی به من ثابت کرد استاد مصباح در مورد او به گزاف سخن نگفته است؛ این تصمیم به موقع جناب لنکرانی غیر احیای مجدد جبهه ی پایداری و کسب آبرو برای دوستانی که با مواضع نامناسب خود، موجب اختلاف و تنش میان دوستداران نظام و رهبری شده بودند، سلامت نگاه استاد مصباح را نشان داد. در واقع می توان گفت دکتر لنکرانی خود را حذف کرد تا صحت نظر آیت الله مصباح را اثبات کند. و من فکر می کنم با همه ی تفسیرهای متعددی که در رابطه با این تصمیم دکتر لنکرانی صورت گرفته -و می گیرد- عمل دکتر لنکرانی یک بار دیگر محاسن رویکرد اصول گرایی ناب را در برابر همه ی بداخلاقی های دنیای سیاست تسلط بر نفس و جسم انسان، به نمایش گذاشت. گرچه هنوز معتقدم طرفداران دکتر جلیلی ضمن حمایت از نامزد مورد نظر، نباید دکتر او را تنها شایسته این جایگاه بدانند و دوباره به اخراج سایرین از بافته های خود تحت عنوان کذا و کذا اقدام کنند.

در هر صورت،این عمل حتی اگر برای رای آوری گزینه ی مورد نظر آقای لنکرانی هم موثر نافتد، به نظر من همین که این روحیه و افق اعلای عمل سیاسی را نشان داد، به خودی خود ارزشمند و شایسته ی توجه و تقدیر می باشد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۳۱
فرشاد فرهادی

تالس، آناکسی ماندر، پارمندیس، فیثاغورس، دمکریتوس، سقراط، افلاطون، ارسطو، افلوطین، زنون، کندی، فارابی، ابن سینا، زکریا، ابوریحان، ابن رشد ، سهروردی، توماس آکوئینی، آگوستین، بطلمیوس، کپرنیک، گالیله، کپلر، بیکن، دکارت، ملاصدرا،اسپینوزا، پاسکال، هابز، جان لاک، هیوم، جان استوارت میل، کانت، فیخته، شلینگ،  طباطبایی، هگل، نیچه، نیوتن، داروین،آدام اسمیت،لاوازیه، دوبری،مارکس، گاندی، آنتونی گیدنز، امیل دورکهیم،مارکس وبر، ویت گنشتاین، راسل، وایتهد، جعفری، هیدیگر، فوکو، کواین، کارنپ، ویلیامسون، کریپکی، پوپر، کوهن، لاکاتوش، فایرابند، آلوین پلنتیگا، ماکسول، بور، کلوین،هانگتین تون، هایزنبرگ، شرودینگر، پلانک، انیشتنین، هاوکینگ، رورتی، مگی، چامسکی، یورگن هابرماس

.

.

.

______________

اگر در عرصه خلاقیت و سازندگی ، زمینه را «انسان » فرض کنیم هیچ هنرمندی و صنعتگری به پای پیامبران نمی رسد .

(شهید مطهری سیری در سیره نبوی / ص 12 )

________________

معلمی شغل انبیاست، اما کدام معلم؟(+)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۴۳
فرشاد فرهادی

"برای اطلاع جناب رئیس جمهور لازم به یادآوری است که این ادعا نیز از سوی جناب مشایی مطرح شده - که نوار صوتی و تصویری آن موجود است- ایشان می فرمایند:«در سال 1357 انقلاب کردیم تا انقلاب اسلامی را صادر کنیم اما من اینجا عرض می کنم که دوران اسلام گرایی به پایان رسیده است(!) معنایش این نیست که اسلام گرایی وجود ندارد یا رو به نضج نیست، نه، اسلام هست اما دوره اش به پایان رسیده است. اکنون دوره اسب سواری تمام شده، اما اسب هست و سوارش هم هست»!"

جملات بالا قسمتی از بند شماره ی 4 سرمقاله ی روز سه شنبه 5 اردیبهشت کیهان، به قلم جناب آقای حسین شریعتمداری می باشد. این نقل قول های آقای مشایی تا به حال چنیدن مرتبه توسط آقای شریعتمداری بکارگرفته شده(+،+)، تا انحراف فکری یا اصیل نبودن تفکر گوینده ی آن را برای نشان دهد. شاید اثبات این قضیه که دلبستگان به این نظام و انقلاب دلخوشی چندانی از اسفندیار رحیم مشایی نداردند کار دشواری نباشد، مضافا بر اینکه کمتر کسی است که دستآورد عظیم این انقلاب را در زمینه ی فکری و در راستای تمدن اصیل اسلامی بداند و برای طی این مسیر دل در گرو شخص مذبور بسته باشد. این مقدمات را گفتم تا مشخص کنم هدف از نوشتن این سطور طرفداری از شخص خاصی نیست.

اما بعد، جملات فوق  بریده از یک سخنرانی از آقایی مشایی است که در سال 83 و به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر(عج) بیان شده، قضاوت درباره ی علمی یا دینی بودن اظهارات فوق را به خوانندگان واگذار می کنم؛ لکن جناب مستطاب مشایی چندین بار بعد از پخش نوار آن جلسه و هجمه های صورت گرفته به محتوای آن، منظور دقیق خود را از لفظ اسلام گرایی منقضی شده به صراحت بیان کرده است.(+،+)(همچنین نزدیکان فکری او نیز توضیحاتی در آن رابطه داده اند) بنابراین باتوجه به اینکه این شخص حرفش را اصلاح کرده یا به طور ضمنی پس گرفته، به نظر نمی رسد تمسک به آنها برای تخریب یک شخص امری مورد رضایت حق تعالی باشد. با توجه به معنای آیه ی شریفه ی «بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ» آیا نسبت  دادن معتقد نبودن به اسلام گرایی به شخصی که حداقل می دانیم به اسلام اعتقاد دارد- به اندازه ی وسع خود خودش- و القای این مطلب که جملات فوق نشان از تفکری خطرناک برای به در کردن اسلام از جامعه دارد، فعلی اخلاقی و از سر احساس تکلیف می باشد؟

لازم به یادآوری است  که درماجرای حکم معاون اولی رئیس جمهور و اتفاقات بعد آن، آقای شریعت مداری با نوشتن مقاله ی «چه کسی او را اداره می کند؟!ا» این انتساب را بخشی از یک پروژه ی بیرونی نامید و به شدت علیه آقای مشایی احتمالاتی را بیان کرد، اما یک روز بعد در دیدار مقام معظم رهبری با شرکت کنندگان مسابقه بین المللی قرآن کریم که بیان فرمودند «...رد و طرد دیگران بطور مطلق بر سر مسائل درجه دوم مصلحت نیست...این موضوع نباید موجب دامن زدن به اختلاف شود ضمن آنکه نباید به کسی بیهوده تهمت زد و او را به خاطر یک امر از همه آن چیزهایی که صلاحیت محسوب می شود نفی کرد...اگر این اختلاف سلیقه ها و برداشتها با هوای نفس مخلوط شد کار خراب می شود بنابراین باید ملاحظه کرد کجا اختلاف سلیقه براساس هوای نفس و کجا براساس احساس تکلیف است». پس از دعوت رهبری به انصاف در قول و عمل، آقای شریعتمداری که روی سخنان رهبری را با خود می دید در یادداشت روز بعد کیهان، «هر چه آن خسرو کند شیرین بود» ضمن اعتراف به خطای خود در محتمل دانستن وابستگی مشایی با کودتای مخملی نوشت: «بنابراین وظیفه خود می دانم که با نوشتن این وجیزه، آنچه دیروز نوشته بودم را تصحیح کرده و اذعان کنم در اعتراض و انتقاد به کسانی که نامشان در آن نوشته به میان آمده ، زیاده روی شده بود».

با توجه به تاکید چندباره ی مقام معظم رهبری بر رعایت تقوا و انصاف در قول و عمل، فکر می کنم متوسل شدن به سخنانی که در ابتدای این نوشته آمد و مخفی نگه داشتن سخنان اصلاحی بعد از آن توسط آقای شریعتمداری به دور از انصاف و تقوای بالای ایشان باشد. هرچند که ممکن است ایشان چیزی دیده یا شنیده باشند که ما آن بی اطلاع باشیم، که در آن صورت نیز تا زمانی که اطلاع ما از قضایا به همین اندازه است نمی توان چنان قضاوت کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۳۸
فرشاد فرهادی