اشاره

هر جا که حُسن جلوه کند عشق سَر زند*** چون هست حسن لَم یزلی، عشق لایزال

اشاره

هر جا که حُسن جلوه کند عشق سَر زند*** چون هست حسن لَم یزلی، عشق لایزال

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

عِشوه ای ازلب شیرین تودل خواست به جان 
                                                      بـه شکــرخنده لبت گفـت مُزادی طلبیم

عشوه لب : حالتی و کیفیتی از لب که نشان دهنده اجازه بوسه باشد .

مَزاد : افزودن، زیاد کردن و بالا بردن میزان قیمت.

دل از لب شیرین تو اشاره موافقی به قیمت جان خود طلب کرد . لبت با خنده پاسخ داد که بهای بالاتری را طلب می کنیم .

مزاد بر جان چیست؟

اصالت مالکیت فرد بر جان خود گرچه حقیقی نیست و آن نیز هدیه ی دوست است، لکن تنها امر اصیلی است که به نشانه ی صداقت می توان به صاحب اصلی اش هدیه شود. حال اگر صاحب جان، زیادتی از جان، جهت رضایت و اجازت طلبد، مسکینِ مستکینِ مستاصل چه باید عرضه کند؟ دل به بهای هستی اش، عشوه ای از لب شیرین طلب دارد، اما نا-بود-ی-اش نیز در نظر صاحب لب شیرین کفایت نمی کند؛ تکلیف چیست؟

فکر می کنم حضرت دوست که بی نیاز از غیر است و غیری در برابر یا حتی مِه تَرَش بی معنی است، با این جواب نغز،  به دلیل رندی عاشق در پاک بازی اش، هم طلبِ-عشوه- او را برآورده کرده و هم نکته ای به او آموخته. فنایِ در راه رضای محبوب، بدون معرفت به کمال معشوقی که غیر از دادن هستی، این تَفتُن را در دلش انداخته که در برابر عظمت  رحمانیت و رحیمیتِ محبوب، از جان و هستیِ تشخص بخشش دست شوید، میسر نیست.  

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۲ ، ۲۳:۳۷
فرشاد فرهادی