اشاره

هر جا که حُسن جلوه کند عشق سَر زند*** چون هست حسن لَم یزلی، عشق لایزال

اشاره

هر جا که حُسن جلوه کند عشق سَر زند*** چون هست حسن لَم یزلی، عشق لایزال

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتخابات» ثبت شده است

دیشب پس از مشاهده گفتگوی ویژه خبری و صحبت های آقای دکتر جلیلی، در گفتگو با دوستان به شوخی گفتم آقای احمدی نژاد اسطوره ای تکرار ناشدنی در هدایت افکار توسط ابزارهای رسانه ایست،  جمله ی اول مناظره ی انتخاباتی اش در سال 88 را یاد کردم که ایشان با گفتن اینکه من فکر می کنم رو به روی شما قرار نگرفته ام بلکه رو به روی سه نفر قرار دارم(نقل به مضمون) با جهت دهی به کل مناظره، بهترین استفاده را از رسانه ی عمومی کرد. البته این توانایی به تنهایی نه ارزشمند است و نه ضد ارزش.

اما امشب با شنیدن سخنان آقای دکتر ولایتی(+)، دیدم ایشان به حق توانایی هایی مشابه البته با ادبیات فاخرتر و علمی تر نسبت به آقای احمدی نژاد در تعامل با رسانه برای ایجاد شور و شعور در افکار عمومی را دارا می باشند.

تقربیا از دو ماه پیش، در بررسی های انتخاباتی نظرم بیشتر با دکتر ولایتی بود، برای این نظر دلایلی داشتم که (در ادامه قسمتی از آنها را بیان می کنم) حتی به یاد دارم در حاشیه همایش یک روزه ی سبک زندگی(عالمی دیگر، آدمی دیگر) که به همت جبهه ی فکری انقلاب اسلامی شاخه ی شهر قهجاورستان و با همکاری چند نهاد دیگر در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان برگزار شد، با استاد اصغر طاهرزاده پس از صحبت هایی1 دلایلم را برای حمایت از آقای ولایتی در میان گذاشتم و ایشان پاسخ داد، من فکر می کنم، شماها هم فکر کنید تا به نتیجه برسید، و بعد گفتند البته ممکن است برخی به این نظر  شما نسبت محافظه کاری یا چنین نسبت هایی بدهند، اما شما نگران نباشید و حرف خود را اگر به نتیجه رسیدید بیان کنید. 

با توجه به اینکه در سخنان امشب دکتر ولایتی چندین بار بازسازی روابط خارجی با کشورهای جهان مطرح شد و از آنجایی که برخی دوستان تنگ نظر و افراطی، ید طولایی در مصادره به مطلوب کردن نظرات رهبری به نفع گروه چند تکه!(+) خود دارند(مثلا در زمینه ی انتقاد از تکنوکراتها در مشهد مقدس که چه طور آنرا کنایه ی سنگین آقا به تکنوکرات ها تعبیر کردند. برای اطلاعات بیشتر به توضیحات دکتر پرویز امینی مراجعه کنید) هیچ بعید نمی دانم که رهبرشناسی شان گل کند و آقای ولایتی را ضدولایتی که کنند که کذا و کذا(+).

در اینکه دولت آقای احمدی نژاد برخلاف رویه ی سازشی دولت قبل از خود، که نتیجه اش چیدن میوه جنگ عراق در سعدآباد و محور شرارت خوانده شده ایران شد، اقدامات مثبت فراوان و گام های ارزشمندی برداشت و تاییدات رهبری را برای چنین رویکردی گرفتند(+و+) شکی نیست. دستشان درد نکند و ان شاالله خدا ایشان را به پاس خدماتشان به آغوش ملت بازگزداند! اما  ذکر دو نکته در رابطه با سخنان آقای ولایتی را لازم می دانم:

اول اینکه در زمینه سیاسیت خارجی ثبات مدیریتی عاملی اساسی جهت اثرگزاری می باشد، اگر به بهانه های مختلف برای هر منطقه مسئولی بی تجربه در عرصه ی بین الملی انتخاب شود تا در موازات مسئولین وزارت امور خارجه به فعالیت بپردازد، اولا کشورهای هدف سردرگم می شوند که کدام فرد مسئول اصلی است و حرف کدام معتبر تر است؛ و ثانیا اختلاف داخلی در کابینه به وجود می آید که نتیجه اش می شود برکناری وزیر امورخارجه در حین جلسه و تحقیر بالاترین مسئول کشور در زمینه ی امورخارجه، که در حین صحبت دیپلماتیک به او خبر! می دهند تو دیگر وزیر نیستی و  او را با تاکسی به محل اقامت برمی گردانند(البته این به معنای نقد ناپذیر بودن عملکرد وزیر وقت نیست، صحبت از آبروی نظام است).

 در این زمینه مقام معظم رهبری در تذکری  به دولت بیان می کنند«یک مسئله‌ى دیگر هم در مدیریتهاى دولتى، کار موازى است. در دولت نباید کارهاى موازى انجام بگیرد. کار موازى چند عیب دارد: اولاً هزینه‌ى انسانى زیادى بیجا مصرف میشود، ثانیاً هزینه‌ى مالى زیادى مصرف میشود، ثالثاً تناقض در تصمیم‌گیرى‌ها به وجود مى‌آید - وقتى دو دستگاه مسئول یک کارى هستند، این یک تصمیم میگیرد، آن هم یک تصمیم دیگر میگیرد - و رابعاً از همه بالاتر، مسئولیت لوث میشود. فرض کنید توى فلان مسئله‌ى اقتصادى یا مسئله‌ى فرهنگى یا مسئله‌ى سیاست خارجى یا هرچه، اگر چنانچه یک مشکلى پیش بیاید، مسئولیت لوث میشود. وقتى کار موازى انجام گرفت، مسئولیت لوث میشود. بین دولت - یعنى قوه‌ى مجریه - و بعضى از دستگاه‌هاى بیرون از قوه‌ى مجریه، یک جاهائى بعضى موازى‌کارى‌ها هست. همه‌ى تلاشمان این است که بلکه این موازى‌کارى‌ها را یک جورى حل کنیم، اصلاح کنیم، علاج کنیم. در داخل دولت، دیگر نبایستى از این موازى‌کارى‌ها به وجود بیاید. حالا یک موارد خاصى هست؛ اما کلى‌اش این است که موازى‌کارى خوب نیست».

دوم اینکه در اتفاقات سریع و بسیار مهم منطقه، نه تنها حرکت اثرگذاری توسط دولت صورت نگرفت بلکه رئیس جمهور برخلاف سیاست رسمی حکومت، بر نظر اختلاف برانگیز خود در بیداری انسانی خواندن تحولات  منطقه، اصرار بی مورد نمود که غیر از  سود نداشتن برای تحولات حساس شمال افریقا و غرب آسیا، موجب تشنجات داخلی و ایجاد حاشیه های مضر در کشور شد(برای مثال هشداری که آقای قرائتی به رئیس جمهور می دهد که اگر می خواهی از اصطلاح بیداری انسانی استفاده کنی، نمی توانی برای سخنرانی به همایش سالانه نماز بیایی و آقای احمدی نژاد هم در آن همایش شرکت نمی کند).  لذا بازسازی روابط خارجی امری در تضاد با اقدامات مثبت دولت نیست، بلکه رفع نواقص آن است.

در بیان دلایلم برای حمایت از آقای ولایتی، گرچه خود مطلبی مجزا و مفصل نیاز دارد، در بیانی بسیار موجز نظرم این است که طیف وسیع تری از اصولگرایان می بایست در اداره ی کشور حضور داشته باشند؛ و مهم تر اینکه تعاملی جدی و مثبت و بدون لج و لج بازی میان قوا، نیازی اساسی است. کشور به قدرت اجرایی قالیباف ها، دید انقلابی جلیلی ها، دیدفرهنگی زاکانی ها و لنکرانی ها و همراهی-یا حداقل سنگ اندازی نکردن- هاشمی ها و اصلاحاتی های معتدل نیاز دارد. اگر قالیباف یا جلیلی در راس کار قرار گیرند توان سایرین معطل می ماند، اما انتخاب ولایتی، انتخاب هم زمان قالیباف،جلیلی، زاکانی و حداد است. این ادعایی است که من باید برای آن دلیل کافی اقامه کنم، که ان شاالله در مطالب بعدی به آن خواهم پرداخت، اما برای ضرورت سازش و تعامل قوا باهم، شنیدن بخشی از سخنان رهبر با هیئت دولت در سال 85 خالی از لطف نیست(+).

_____________________

1- توسط برخی شاگردان آقای طاهرزاده، در دانشگاه و مخصوصا خوابگاه دانشگاه اصفهان، حمایت هایی از آقای مشایی جهت ریاست جمهوری صورت گرفت، که در صحبت با آقای طاهرزاده ایشان اعلام کردند نظر من این چنین نیست و بروید در خوابگاه اعلام کنید که من موافق آقای مشایی برای ریاست جمهوری نیستم. البته ایشان بعدتر در سایت شان در جواب سوالی رسما اعلام کردند آمدن مشایی از بین بردن تمام نکات مثبت هشت سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد است.(چرایی عدم حمایت از کاندیداتوری آقای مشائی 4490 و خطر زاویه‌ پیداکردن ما نسبت به نظام مقدس جمهوری اسلامی  4673 ) 

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۰۲:۳۸
فرشاد فرهادی

نقد برخی عادات و اشخاصِ منسوب یا همفکر یا نزدیک به جبهه ی پایداری، رسالتی بود که در چند هفته اخیر بر دوش خود حمل می کردم. به هر مجلس به هر منزل! از دوستانه یا رسمی ، خصوصی یا عمومی، به هر شیوه از شوخی یا جدی، کنایه ای یا صریح، مستقیم یا غیر مستقیم، حضوری یا مجازی، در پی نشان دادن برخی رویه های غلط این دوستان بودم.

راس همه ی نارضایتی هایم نگاه و عقیده ای بود که در طرفداران این گرده  کم و بیش موج می زد: هر کس غیر از تیم پایداری ها، فاصله ای پُر ناشدنی با ولایت دارد که اگر خدایی ناکرده، زبان ها لال، مسئولیتی بر عهده گرفت، عن قریب بدانید کشتی انقلاب و نظام و حتی اسلام به گِل خواهد نشست و دیگر نامی از انقلاب و روحیه ی انقلابی در تمام کره ی زمین باقی نخواهد ماند، لذاست بر ما که حداکثر تلاش خود را به کار گیریم تا چهره ی نامبارک غیرپایداری ها را نمایش دهیم-یا نمایش! دهیم- تا ضرورت تحمیل خود بر همه را، واقعیتی انکار ناپذیر قلمداد کنیم.

گرچه عبارت فوق مغرقانه است و شامل همه ی افراد و طرفداران این طیف نمی شود، لکن قدر مشترک چیزی که القا می کنند این است-حتی اگر به زبان هم نیاورند- که در دل به نوعی و تاحدی به گزاره ی فوق باور دارند. این امر به حدی رسیده بود که پس از اتمام ثبت نام وزارت کشور، برخی دوستان پایداری صفت نشان دادند بدشان نمی آید حتی جلیلی را هم غیرپایداری کنند(با همه با برخی ویژگی ها فوق الذکر). از همین رو می شد فرض کرد اگر جلیلی و لنکرانی تا آخرین ساعات تبلیغات در چرخه ی انتخابات باقی می ماندند، چه ناگفته هایی- که گویا هیچ موقع تمام شدنی نیستند-  گفته می شد تا فردی داخل معیارهای خودساخته-که سنت اللهی و لایتغیر جلوه داده می شوند- قرار گیرد یا از دایره آن طرد شود.

در چنین شرایطی، برادر بزرگوار، دکتر لنکرانی که با حمایت مطلق و همه جانبه ی استاد مصباح همراه بود-حمایتی که چه بسا می توانست هر شیر بیشه ی تواضع را مسحور خودپسندی کند- با دکتر جلیلی دیدار می کند و پس از آن طبق وعده ی پیشینش جهت جلوگیری از تشتت گفتمان مقاومتِ عزت مدار، حکمت بین و مصلحت سنج، پیش از اعلام نظر شورای نگهبان، انصراف خود را اعلام می دارد.

این ماجرا غیر از مزایایی که برای گفتمان انقلابی داشت، درسی مهم برای من به ارمغان آورد؛ استاد مصباح-که ممکن است برخی مانند من علت برخی رفتارها یا گفتارهای سیاسی ایشان را ندانند و در پذیرش آنها تعلل کنند- بینشی عقلی و علمی دارند که طبق آن از فردی حمایت یا اعلام برائت می کنند؛ و این حرکت دکتر لنکرانی به من ثابت کرد استاد مصباح در مورد او به گزاف سخن نگفته است؛ این تصمیم به موقع جناب لنکرانی غیر احیای مجدد جبهه ی پایداری و کسب آبرو برای دوستانی که با مواضع نامناسب خود، موجب اختلاف و تنش میان دوستداران نظام و رهبری شده بودند، سلامت نگاه استاد مصباح را نشان داد. در واقع می توان گفت دکتر لنکرانی خود را حذف کرد تا صحت نظر آیت الله مصباح را اثبات کند. و من فکر می کنم با همه ی تفسیرهای متعددی که در رابطه با این تصمیم دکتر لنکرانی صورت گرفته -و می گیرد- عمل دکتر لنکرانی یک بار دیگر محاسن رویکرد اصول گرایی ناب را در برابر همه ی بداخلاقی های دنیای سیاست تسلط بر نفس و جسم انسان، به نمایش گذاشت. گرچه هنوز معتقدم طرفداران دکتر جلیلی ضمن حمایت از نامزد مورد نظر، نباید دکتر او را تنها شایسته این جایگاه بدانند و دوباره به اخراج سایرین از بافته های خود تحت عنوان کذا و کذا اقدام کنند.

در هر صورت،این عمل حتی اگر برای رای آوری گزینه ی مورد نظر آقای لنکرانی هم موثر نافتد، به نظر من همین که این روحیه و افق اعلای عمل سیاسی را نشان داد، به خودی خود ارزشمند و شایسته ی توجه و تقدیر می باشد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۳۱
فرشاد فرهادی