اشاره

هر جا که حُسن جلوه کند عشق سَر زند*** چون هست حسن لَم یزلی، عشق لایزال

اشاره

هر جا که حُسن جلوه کند عشق سَر زند*** چون هست حسن لَم یزلی، عشق لایزال

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

//bayanbox.ir/id/2981510189770969975?view

جانگو برده ی سیاه بی فرهنگ هرچند حق داشت آزاد زندگی کند و مانند سایرین خود برای خود، زندگی، خانواده و آینده اش تصمیم بگیرد، اما باید اول انسانیت را می آموخت، می فهمید که دولت عدالت طلبی نیاز است که برای مرده یا زنده ی جانیان جایزه تعیین کند و در عوض بردگی از آنان به آنان مدنیت و آداب شهروندی بیآموزد و این نکته را مانند داغ صورت در روح آنان حک کند که هرگز فراموش نکنند پس از دوره ای کار فرهنگی! بر روی آنها، مانند سایر سفید پوشان انسان به شمار می روند.

حرف نگاه بدبینانه نیست و من نیز نمی خواهم توهم توطئه بزنم، فیلم باشکوه و جذاب و خوش ساخت و داستانی مستحکم، پرکشش و واقع نما، چون جنگوی آزاد شده، برعکس بسیاری-نزدیک به همه ی- فیلم های ساخت داخل که آسوده ترین قسمت شان نوشتن داستان-نمای- آن است، نشان از هوش و تلاش فوق العاده ی  کوئنتین تارانتینو کارگردان-نویسنده ی فیلم برای خلق داستانی بس عالمانه از نظر ادبیاتی، روان شناختی، جامعه شناختی و سیاست مدارانه دارد. اما این نکته ی مکتوم و تازه کشفی نیست که حتی نیاز به تلاش برای اثبات داشته باشد؛ گویی بدیهی ترین و پیش پاافتاده ترین مفهوم برای هفت تیرکشان کشف کننده ی قاره و مردم امریکاست که نه تنها صاحبان تمدن و اخلاق اند بلکه یک وظیفه ی سنگین خدادای هم بر دوش خود حمل می کنند که به سایر خلق الله نیز فرهنگ و آداب و رسوم را ارمغان بدهند و آنان را به آزادی برسانند تا بر طبق آموزه های دوران ساز امانیسم به ارزش حقیقی خود برسند و به وادی انسان بودن قدم گذارند. از این روز گرچه تارانتینیو فیلم را نه داستانیِ داستانی و نه تاریخیِ تاریخی می داند(+) اما حضور دکتر آلمانی فیلم(کینگ اشلوتز) که به هر قصدی که در پی مجازات تبهکاران است، سبب شکل گیری بستری است تا انتقام جویی جانگو در کنار رشد و تربیت او را فراهم شود؛ چرا که بدون هدایت والتز(دکتر آلمانی)، جانگو نه فقط به هدف خود نمی رسید بلکه خود را به ورطه ی هلاکتی بی ثمر در شعله ی خشمی ناشی از تعصب می رساند.   

jango5

غیر از تفاوت در قوت داستانی فیلم های امریکایی و فیلم های ساخت داخل، این نکته نیز بسیار آموزنده است که کارگردانان آنها حتی در انتقاد به خود این نکته را فراموش نمی کنند که تنها منجی ممکن جهان اند و اگر انتقادی هم به غرب است فقط غرب راه برون رفت را می تواند بیابد و رایگان! در اختیار دیگران قرار دهند؛ اما ما اگر قرار است خود را در جشنواره ها به جهان بنمایانیم «یک خانواده ی محترم» می شویم.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۲ ، ۱۵:۵۱
فرشاد فرهادی