رئیس جمهور منتخب در مراسم تودیع و معارفه ی وزیر کشور، حقایقی راجع به حزب و تشکیلات حزبی در ایران بیان فرمودند که از بس واضح و برای همه از قبل روشن بود، کسی اعتراضی به قبیله ای خواندن فعالیت احزاب داخل کشور به آن نکرد.
پس از ماجرای انتخاب رئیس شورای شهر و شهردار تهران بحث برسر رای حزبی و تشکیلاتی بسیار بالا گرفته و گویا همچنان ادامه خواهد داشت، در همین زمینه آقای دکتر صادق زیباکلام در ملامت اصول گرایان و اینکه آنان درمورد «قواعد ابتدایی، بدیهی، اولیه دموکراسی، حزبی و کار تشکیلاتی» خود را به «تجاهل» زده اند، بیان کرده:
"...عمل خانم راستگو، غیردموکراتیک بود و دفاع اصولگرایان از وی و متقابلا حملاتشان به اصلاحطلبان و متهمکردن آنان به رفتار غیردموکراتیک، نهایت فرصتطلبی سیاسی است.
...رای ایشان اخلاقا
و اصولا برحسب ضوابط و قواعد دموکراسی، تعلق به خودشان نداشته و تعلق به
جریان سیاسیای دارد که موجبات انتخاب ایشان را فراهم آورده است.
بعید به نظر میرسد که اصولگرایان این نکات و قواعد ابتدایی، بدیهی، اولیه دموکراسی، حزبی و کار تشکیلاتی را ندانند. اما اینکه با وجود این، چرا خود را به تجاهل زده و با همه وجود به دفاع از عمل غیراخلاقی خانم راستگو برخاسته و اصلاحطلبان را متهم میکنند شاید در گرو این پرسش است که اصولگرایان بهراستی چقدر پایبند به ضوابط اخلاقی در سیاست هستند؟"
بدیهی است تا چیزی موجود نباشد سخن گفتن از نسبت امری با آن چیز بی معناست؛ جهت تنویر افکار جناب آقای زیباکلام درباب وجود حزب و تشکیلات در ایران، ایشان را به سخنان آقای روحانی که در بالا نقل قول شده ارجاع می دهم؛ اما با فرض اینکه با تساهل قبول کنیم حزبی که به گفته ی آقای زیباکلام موجب رای آوری خانم راستگو شده وجود دارد باید بتوان از سابقه ی آن و تفکرات و نظراتی خاصش برای برای نحوه ی تصمیم گیری و اداره ی جامعه سوال کرد، اساس نامه هر حزب قوام دهنده ی شخصیت و ماهیت آن حزب است که بیان کننده ی نقشه ی راه و عمل کارگزاران آن حزب است و اقبال کنندگان به این تشکل باتوجه به این مرام نامه می توانند فعالیت وکلای خود را رصد کنند و در صورت تخطی از آن نسبت به سوال و مواخذه ی آنان اقدام نمایند. از این رو می توان سوال کرد که حزب اسلامی کار که از لحاظ فکری قرابت زیادی به حزب منحله ی مشارکت دارد، اساس نامه و مبنای عملش برای انتخاب افراد چیست؟ آیا آقای محسن هاشمی سابقه ای از لحاظ عملی یا فکری با این حزب داشته است؟ آیا از نظر فکری آقای مهرعلیزاده تناسب و سابقه ی بیشتری به این حزب نداشته است؟ آیا جزء اولیات و بدیهات هر حزب این نیست که ملاک انتخاب افراد برای به عهده گرفتن مسولیت ها را مرام نامه ی فکری خود-که جمعی از مردم به خاطر اعتماد به آن به نمایندگان آن حزب رای داده اند- قرار دهد؟ آیا انتخاب افراد براساس برخی توصیه ها، فشارها و حتی منافع شخصی و خلاف مرام نامه و اساس نامه ی حزب، قبیله گرایی نام ندارد؟ آیا قبیله گرایی بی احترامی به رای مردم و مخالف «ضوابط اخلاقی درسیاست» نیست؟
باید تاکید کنم هدف نگارنده از نوشتن این مطلب طرفداری از هیچ کدام از طرفین رقابت در شورای شهر تهران نیست، صرفا می خواهم نشان دهم اینکه اصول اخلاقی فعالیت حزبی را بدون در نظر گرفتن نحوه ی عمل حزب واره های داخل کشور -که خود کمتر همان اصول را ملاک عمل خود قرار می دهند- مبنای اخلاقی یا ضداخلاقی خواندن یک عمل سیاسی قرار دادن، نه ممکن است و نه مطلوب و نه چندان می توان آن را اخلاقی خواند. آقای دکتر افروغ چندی پیش رفتارهای خلاف مدعیات و شعارهای اصلاح طلبان را در انتخابات اخیر مورد موشکافی قرار داده که خواندن آن خالی از لطف نیست.(+ و + )