اشاره

هر جا که حُسن جلوه کند عشق سَر زند*** چون هست حسن لَم یزلی، عشق لایزال

اشاره

هر جا که حُسن جلوه کند عشق سَر زند*** چون هست حسن لَم یزلی، عشق لایزال

طبقه بندی موضوعی

کردستان عجیب است، هم وقایعش و هم سرگذشتش. تلخ و شیرین است و  دستخوش ناگوارترین برادرکشی ها، جنگ های خانوادگی-قبیله ای-مذهبی و سوء استفاده های منفعت طلبان؛ لکن وجهه ی مردانگی اش زبان زد مانده و نطقه ی امید را در دل کوه های سرکش مردان و زنانش برقرار نگاه داشته است. شاید به همین خاطر باشد که رمان «ترکه های درخت آلبالو» در کردستان و در پرتوی روایت زیبا از روزهای زهردار سرزمین کرد نشین ایران، به اوج خود می رسد و پس از خیره ماندن نگاه سرهنگ به آسمان، انگشت اشاره اش سمت فردای امید را نشانه می رود. 

کردستان عجیب است، همه در راهی که انتخاب کرده اند عهد جان بسته اند. شوهر در مبارزه همسر نمی شناسد و فرزند پدر را. در یک طرف هجوم سرماست و طرفی دیگر زنان و کودکانی و سالخورگانی که بغض مرگ در گلو دارند. در فصل سرد، زندگی شان جنگ با طبیعت است که طمع آوارگی و از دست دادن عزیز، جان کاه ش می کند. پس اگر قلم به دست چیرگی کند، تراژیک ترین رئال ها را می تواند روایت کند و از ساه ترین مردمی که قرار است ابزار دست منفعت طلبان نشوند، اسطوره های مثال زنی بیافریند.

ترکه 2

فضای روایی رمان کلاسیک ترکه ها، به دلیل قرارگیری در موقیعتی تاریخی که نقطات عطف قومی سرافراز در طول تاریخ را دربردارد، توانسته هم جوشی قابل باوری از التهاب سال های منتهی به اتقلاب اسلامی، آشفتگی های حین و پس از انقلاب در جامعه و نهادهای آن و سر واکردن زخمی کهنه در پاره ای از پیکر خسته ی کشوری جامانده از چندصد سال حکومت های نامردمی را ترسیم نماید. 

نثر کتاب برای من نشان از کاربلدی نویسنده در خلق اثری کلاسیک و با قاعده را دارد، چراکه در بستر زندگی روزمره -که تا حد قابل قبولی تصویر می شود- به تدریج قهرمانی تشخص می یابد که تمامی نقل های کتاب در رابطه با او معنای منسجمی پیدا می کنند. داستان گرچه ممکن است در ابتدا کشش قانع کننده ای نداشته باشد اما این نقیصه هنگامی برطرف می شود که پدر قصد تنبیه فرزندش را می کند و این فرزند قرار است در ادامه ی داستان تمامی وقایع حول صحنه گردانی او چیده شود؛ پدر به ناگاه دچار سکته می شود و اولین صحنه ی تاثیرگذار داستان شکل می گیرد. و چه بسا بتوان این نقطه را نقطه ی واقعی شروع داستان دانست. اولین نکته ای که به نظر من می بایست به آن اشاره نمود علت تصمیم پدر در رابطه با تنبیه فرزندش می باشد. چراکه با تصوری که از پدر برای خواننده ی کتاب پدید می آید، انسانی است که با معارف دینی الفت داشته و به سلوک علمای دینی تعلق دارد، لذا بعید است برای اشتباهات فرزندانش دست به چنین تنبیهاتی بزند هرچند این امر فعلی معمول در آن زمانه باشد. - در داستان اشاره می شود که برادر بزرگ تر نیز سابقا این گونه مجازات شده است.- 

در ادامه و به هنگامی که برادر بزرگ به واسطه شرکت در فعالیت های انقلابی دچار مشکلاتی می شود، گرچه به خوبی دل نگرانی های خانواده ها در آن برهه از زمان به تصویر کشیه شده لکن درک برخی از اشارات کتاب مستلزم آشنایی با تاریخ انقلاب و آشنایی با افراد حکومتی و سیاستمدارن می باشد و این امر می تواند برای نسل هایی مثل من در جریان مستقیم آن روزها نبوده اند چندان خوشایند نباشد. ادامه ی داستان و ماجرای خانواده های کرد درگیر سیاست ورزی های خشن چند جانبه و ورود سرهنگ از طرف حکومت به ماجرا حوی صحنه های تکان دهنده ایست که به خوبی در داستان شکل می گیرد و به نمایش در می آید.

با این همه من وقتی به زمان نگرش این کتاب یعنی سال 1368 توجه می کنم این سخن رضا امیرخانی(+) را تایید می کنم که ترکه های خلیلی اولین کسوتی ست که لباسی بر جریانی تازه پوشانده.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۳ ، ۰۹:۴۲
فرشاد فرهادی

به نقل از سایت رسمی آیت الله هاشمی، ایشان درجواب سوال نشریه ای امریکایی مبنی بر رد صلاحیتش چنین پاسخ می دهد:

چرا در امسال تصمیم گرفتید که برای ریاست جمهوری شرکت کنید؟
• امسال برای اینکه کشور به جایی رسیده بود که مردم از من این خواسته را داشتند و فکر می‌کردند که شاید من بتوانم کاری کنم. من هم به امید اینکه راه نجاتی باز کنم، پذیرفتم و بدخواهان نگذاشتند.

 

 

البته ایشان روز گذشته درباره توافق نامه ژنف و پاسخ نامه تبریک رئیس جمهور از سوی مقام معظم رهبری چنین بیان داشته اند:

جواب پیام تبریک از سوی مقام معظم رهبری بار دیگر نشانه‌ای از تدبیر بود و اگر حمایت‌های رهبری وجود نداشت بار دیگر اما و اگرهای زیادی ایجاد می‌شد و این از ویژگی‌های رهبری است که درلحظات حساس به داد مسئولان و مردم می‌رسند.

 

گویا این بار که نظر مقام معظم رهبری به مذاق آیت الله خوش آمده، پیام ایشان را نشانه ی تدبیر دانستند، چراکه در ماجراهای بعد از انتخابات سال 88 که رهبری بر سلامت انتخابات تاکید کردند آقای هاشمی آنرا نشان تدبیر ندانستند و با خطبه های خود ایجاد تردید بخشی از مردم را تشدید نمودند.

بدخواه خواندن فقها و حقوق دانان شورای نگهبان گرچه هم توهین مستقیم به رهبری که تعیین کننده ی شش فقیه آن هستند و نمایندگان مردم -و بطبع مردم انتخاب کنندگان آنها- که رای به شش حقوق دان بدخواهان داده اند، در تعارض کامل با نظرات امام ره -که آیت الله خاطرات زیادی از ایشان به یاد دارند!- و رهبری است.

جایگاه رفیع شورای نگهبان و خطر تضعیف آن

من به این آقایان هشدار می‌دهم که تضعیف و توهین به فقهای شورای نگهبان امری خطرناک برای کشور و اسلام است.

 

شوراى نگهبان مطمئن‌ترین دستگاه و ارگانى است که انقلاب به نظام کشور بخشیده است. ما براى اینکه به طور کلى از سلامت نظام مطمئن باشیم، مهم‌ترین و رساترین و فعال‌ترین و مؤثرترین مجموعه‌ى ما همین شوراى نگهبان است. ۱۳۷۰/۱۲/۰۴
هیچ‌کس نباید به خودش اجازه بدهد که از این موقعیت و مقام شامخ معنوى‌یى که قانون براى شوراى نگهبان معین کرده، حَطّى انجام بدهد و نسبت به آن خدشه‌یى وارد کند. ۱۳۷۰/۱۲/۰۴
حضور شوراى نگهبان در قانون اساسى - که امام هم مکرر روى آن تأکید میکردند - حقیقتاً یک حضور مبارکى است. تشخیص شوراى نگهبان، تشخیص یک عده انسانهاى عادل، بىطرف و بصیر نسبت به صلاحیتها است؛ این یک چیز مبارکى براى ما و براى همهى آحاد ملت است. بعد در بین این کسانى که تشخیص داده شد صالحند، مردم میگردند، تحقیق میکنند، از افراد میپرسند، از آدمهاى مورد اعتماد سؤال میکنند، به سوابق نگاه میکنند، به شعارها نگاه میکنند، به حرفها و گفتهها نگاه میکنند، سپس تصمیمگیرى میکنند.
۱۳۹۲/۰۲/۰۷

حال سوالی که آقای هاشمی خوب است جواب دهد این است که آیا نظرات فوق نیز از روی تدبیر بوده با خیر؟

 


 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۲ ، ۲۱:۴۳
فرشاد فرهادی

والاترین وجه امتیاز تئوری ایجاد جمهوری اسلامی، نمایش شکوهمند ایثار و از خودگذشتگی است.

هزاران نفر درگمنامی زخم کاری می خورند...

 

...تا یک نفر بتواند برای گرفتن حق مردم ایران باعزت، ناهار کاری بخورد.

 

این است فلسفه ی وجودی ما.

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۲ ، ۲۳:۱۲
فرشاد فرهادی

عِشوه ای ازلب شیرین تودل خواست به جان 
                                                      بـه شکــرخنده لبت گفـت مُزادی طلبیم

عشوه لب : حالتی و کیفیتی از لب که نشان دهنده اجازه بوسه باشد .

مَزاد : افزودن، زیاد کردن و بالا بردن میزان قیمت.

دل از لب شیرین تو اشاره موافقی به قیمت جان خود طلب کرد . لبت با خنده پاسخ داد که بهای بالاتری را طلب می کنیم .

مزاد بر جان چیست؟

اصالت مالکیت فرد بر جان خود گرچه حقیقی نیست و آن نیز هدیه ی دوست است، لکن تنها امر اصیلی است که به نشانه ی صداقت می توان به صاحب اصلی اش هدیه شود. حال اگر صاحب جان، زیادتی از جان، جهت رضایت و اجازت طلبد، مسکینِ مستکینِ مستاصل چه باید عرضه کند؟ دل به بهای هستی اش، عشوه ای از لب شیرین طلب دارد، اما نا-بود-ی-اش نیز در نظر صاحب لب شیرین کفایت نمی کند؛ تکلیف چیست؟

فکر می کنم حضرت دوست که بی نیاز از غیر است و غیری در برابر یا حتی مِه تَرَش بی معنی است، با این جواب نغز،  به دلیل رندی عاشق در پاک بازی اش، هم طلبِ-عشوه- او را برآورده کرده و هم نکته ای به او آموخته. فنایِ در راه رضای محبوب، بدون معرفت به کمال معشوقی که غیر از دادن هستی، این تَفتُن را در دلش انداخته که در برابر عظمت  رحمانیت و رحیمیتِ محبوب، از جان و هستیِ تشخص بخشش دست شوید، میسر نیست.  

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۲ ، ۲۳:۳۷
فرشاد فرهادی

رئیس جمهور منتخب در مراسم تودیع و معارفه ی وزیر کشور، حقایقی راجع به حزب و تشکیلات حزبی در ایران بیان فرمودند که از بس واضح و برای همه از قبل روشن بود، کسی اعتراضی به قبیله ای خواندن فعالیت احزاب داخل کشور به آن نکرد.

"...خیلی‌ها بعد از انتخابات با من صحبت کردند و گفتند کابینه فراجناحی درست نکن، چراکه نمی‌توانی هماهنگی بین آنها ایجاد کنی و مشکل ایجاد می‌شود، پس یک جناح را انتخاب و از بین آنها اعضای کابینه‌ات را مشخص کن ولی من معتقد به این موضوع نیستم. حزب و جناحی در کشور ما وجود ندارد، بلکه همه اینها الفاظ هستند. من از اول نهضت اسلامی یعنی از مهر 1341 از زمانی که 13، 14 سال داشتم در سیاست حضور داشتم و در این عرصه فعال بودم و تمام جریانات کشور را خوب می‌شناسم.
رییس‌جمهور ادامه داد: متاسفانه ما در کشور حزب نداریم، جناح به معنی واقعی کلمه متاسفانه نداریم و بحث‌هایی که مطرح است بحث‌های قبیله‌ای است. ممکن است دسته دسته گروه‌هایی جایی جمع شده باشند ولی کرکره پایین است و موقع انتخابات این کرکره‌ها بالا می‌رود، چراغ روشن می‌شود، فعالیت‌هایی انجام می‌شود و بعد از انتخابات دوباره این کرکره‌ها پایین می‌آید. ما تحزب به معنای واقعی در کشور نداریم؛ البته در ابتدای انقلاب، حزب جمهوری اسلامی حرکتی را آغاز کرد ولی به دلایلی پایدار نماند..."

پس از ماجرای انتخاب رئیس شورای شهر و شهردار تهران بحث برسر رای حزبی و تشکیلاتی بسیار بالا گرفته و گویا همچنان ادامه خواهد داشت، در همین زمینه آقای دکتر صادق زیباکلام در ملامت اصول گرایان و اینکه آنان درمورد «قواعد ابتدایی، بدیهی، اولیه دموکراسی، حزبی و کار تشکیلاتی» خود را به «تجاهل» زده اند، بیان کرده:

"...عمل خانم راستگو، غیردموکراتیک بود و دفاع اصولگرایان از وی و متقابلا حملاتشان به اصلاح‌طلبان و متهم‌کردن آنان به رفتار غیردموکراتیک، نهایت فرصت‌طلبی سیاسی است.

...رای ایشان اخلاقا و اصولا برحسب ضوابط و قواعد دموکراسی، تعلق به خودشان نداشته و تعلق به جریان سیاسی‌ای دارد که موجبات انتخاب ایشان را فراهم آورده است.

بعید به نظر می‌رسد که اصولگرایان این نکات و قواعد ابتدایی، بدیهی، اولیه دموکراسی، حزبی و کار تشکیلاتی را ندانند. اما اینکه با وجود این، چرا خود را به تجاهل زده و با همه وجود به دفاع از عمل غیراخلاقی خانم راستگو برخاسته و اصلاح‌طلبان را متهم می‌کنند شاید در گرو این پرسش است که اصولگرایان به‌راستی چقدر پایبند به ضوابط اخلاقی در سیاست هستند؟"

بدیهی است تا چیزی موجود نباشد سخن گفتن از نسبت امری با آن چیز بی معناست؛ جهت تنویر افکار جناب آقای زیباکلام درباب وجود حزب و تشکیلات در ایران، ایشان را به سخنان آقای روحانی که در بالا نقل قول شده ارجاع می دهم؛ اما با فرض اینکه با تساهل قبول کنیم حزبی که به گفته ی آقای زیباکلام موجب رای آوری خانم راستگو شده وجود دارد باید بتوان از سابقه ی آن و تفکرات و نظراتی خاصش برای برای نحوه ی تصمیم گیری و اداره ی جامعه سوال کرد، اساس نامه هر حزب قوام دهنده ی شخصیت و ماهیت آن حزب است که بیان کننده ی نقشه ی راه و عمل کارگزاران آن حزب است و اقبال کنندگان به این تشکل باتوجه به این مرام نامه می توانند فعالیت وکلای خود را رصد کنند و در صورت تخطی از آن نسبت به سوال و مواخذه ی آنان اقدام نمایند. از این رو می توان سوال کرد که حزب اسلامی کار که از لحاظ فکری قرابت زیادی به حزب منحله ی مشارکت دارد، اساس نامه و مبنای عملش برای انتخاب افراد چیست؟ آیا آقای محسن هاشمی سابقه ای از لحاظ عملی یا فکری با این حزب داشته است؟ آیا از نظر فکری آقای مهرعلیزاده تناسب و سابقه ی بیشتری به این حزب نداشته است؟ آیا جزء اولیات و بدیهات هر حزب این نیست که ملاک انتخاب افراد برای به عهده گرفتن مسولیت ها را مرام نامه ی فکری خود-که جمعی از مردم به خاطر اعتماد به آن به نمایندگان آن حزب رای داده اند- قرار دهد؟ آیا انتخاب افراد براساس برخی توصیه ها، فشارها و حتی منافع شخصی و خلاف مرام نامه و اساس نامه ی حزب، قبیله گرایی نام ندارد؟ آیا قبیله گرایی بی احترامی به رای مردم و مخالف «ضوابط اخلاقی درسیاست» نیست؟

باید تاکید کنم هدف نگارنده از نوشتن این مطلب طرفداری از هیچ کدام از طرفین رقابت در شورای شهر تهران نیست، صرفا می خواهم نشان دهم اینکه اصول اخلاقی فعالیت حزبی را بدون در نظر گرفتن نحوه ی عمل حزب واره های داخل کشور -که خود کمتر همان اصول را ملاک عمل خود قرار می دهند- مبنای اخلاقی یا ضداخلاقی خواندن یک عمل سیاسی قرار دادن، نه ممکن است و نه مطلوب و نه چندان می توان آن را اخلاقی خواند. آقای دکتر افروغ چندی پیش رفتارهای خلاف مدعیات و شعارهای اصلاح طلبان را در انتخابات اخیر مورد موشکافی قرار داده که خواندن آن خالی از لطف نیست.(+ و + )  

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۳۰
فرشاد فرهادی


کوهن

کوهن، طبیعت­ گرایی و میراث پوزیتویسم

الکساندر برد

دپارتمان فلسفه دانشگاه بریستول

تاریخ دریافت 20 اکتبر 2003؛ تاریخ پذیرش ژانویه 2004

_____________________________________________________

چکیده

من [دراین مقاله] از ادعاهای ذیل که درباره ­ی توماس کوهن وجود دارد، طرفداری خواهم کرد: (1) در کتاب ساختار انقلاب­های علمی یک تمایل قوی به طبیعت­ گرایی وجود دارد، که کوهن به سبب آن از نتایج تحقیقات پسین در جواب دادن به سولات فلسفی استفاده می­ کند؛ (2) کوهن باتوجه به حرفه­­ اش - به عنوان یک فیلسوف علوم پیشرفته-  تمایل به رهاکردن عناصر طبیعت­ گرایانه و جایگزینی آنها با رویکردهای پیشین فلسفه کلاسیکی داشت؛ (3) در برخی موارد، [عناصرِ] باقی مانده­ی قابل توجه ­ای از تفکر پوزیتیویستی در کوهن وجود دارد که کوهن وجود آن ویژگی­ها را تحت این عنوان به رسمیت نشناخته است؛ (4) عناصر طبیعت­ گرایانه ­ای اشاره شده در(1) ، اصیل­ ترین و بارورترین عناصر تفکر کوهن هستند؛ (5) عناصر پوزیتویستی اشاره شده در (3)، تفکر او را ناقص می­ کنند(تضعیف می کنند) و در حکم عوامل ممانعت کننده­ ی کوهن در بسط عناصر طبیعت­ گرایانه­ اش و در پیگیری مسیر اتخاذ شده توسط اکثر فلاسفه­ ی علم بعد او هستند. پریستون قرائت دیگری از کوهن ارائه می­ دهد که در آن بر عناصر ویت­گنشتاینی در کوهن تاکید می­ کند. استدلال من این است که این نگاه جایگزین، توصیفی است،  شواهد متنی و حقایق تاریخ فلسفه ­ی علم قرن بیستم از آن حمایت نمی­ کنند. من دلایلی چند در طرفداری از رویکرد طبیعت گرایانه و موضوعات مرتبطش ارائه می­کنم.

_____________________________

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۳۷
فرشاد فرهادی

آقای محسن هاشمی آقازاده ارشد آیت الله هاشمی و مدیرعامل سابق مترو  امروز یادداشتی در شرق نوشته با چنین عنوانی «اصولگرایان ناراضی نباشند» ، وقتی دیدم جناب آقای محسن هاشمی رای مردم را پذیرفته و به شکست خوردگان انتخابات توصیه کرده ناراضی نباشند سوالی در ذهنم پدید آمد که آیا او این توصیه را به اعضای خانواده اش نیز کرده یا خیر؟ آیا برخورد او با مادرش چه بود هنگامی که در انتخابات گذشته پس از رای دادن گفته  «اگر نامزد ما از صندوق بیرون نیاید، حتماً تقلب شده و مردم باید به خیابانها بریزند» یا وقتی در حاشیه نخستین دادگاه یکی از دو فرزند متهمش یعنی مهدی در 15 اردیبهشت 92 که گفت: «در ایران انتخاباتی وجود ندارد، مگر برای اینها کاری دارد که رأیها را عوض کنند؟». آیا او به خواهر و برادرش توصیه نکرده بود تا  یکی به خاطر خوردن ساندویچ در میدان انقلاب شش ماه زندانی شده باشد و دیگری برای سرکشی از دانشگاه های پدرش راهی لندن شود.

شاید هم گونه ای دیگر باشد، صد البته که اصولگرایان اگر هم ناراضی باشند مانند شکست خوردگان انتخابات پیش رفتار ضد قانون و ضد انسانی در پیش نمی گیرند، با چاقو و قمه و سنگ و تفنگ به خیابان ها نمی ریزند، به بانک ها و مغازه ها خسارت وارد نمی کنند، مسجد آتش نمی زنند، به سطل های زباله رحم می کنند، هم پیاله ی سلطنت طلب و مارکسیست و مجاهدی التقاطی و ریگی و گوگوش و بهایی و اسرائیلی و امریکایی نمی شود و صدها نمونه ی دیگر،  اما نکند شما نارضایی را-حتی بدون اعمال شاقه و غیر انسانی- منحصرا حق الهی خود می دانید؟ یا فکر می کنید شما همواره باید ناراضی باشید و نظام حالا حالاها به شما و خدماتتان بدهکار است؟ این انتخابات هرچه نداشت این روسیاهی را برای شما و رسانه های مواجب بگیر دشمنان وحشی ایران به بار آورد که جمهوری اسلامی حافظ و امین آرای مردمش است و به آن خیانت نمی کنند، حتی کسانی که برای نابودی نظام شعار سر می دهند حق رای دارند و بعد از پیروزی می توانند با آزادی کامل! تا صبح در خیابان ها به شادی بپردازند بدون اینکه برخی مردم طبق توصیه ی نامزدشان با اردو کشی خیابانی و عمل دیکتاتور مآبانه چون به پیروزی نرسیده اند زیر بازی بزنند و شادی را برای همه حرام کنند. شادی این پیروزی نوش جانتان که این شادی را مدیون خون شهدایی هشت سال جنگ تحمیلی و هشت ماه جنگ نرم  و رهبری امام خمینی و خامنه ای هستید که اگر آنها نبودند هیچ گاه یک روحانی رئیس جمهور نمی شد. 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۵۶
فرشاد فرهادی

مشایی‌ گفته‌ به‌ چه‌ کسی‌ رای‌ بدهند/ پاسخ به سؤالی درباره اصلح

حجت‌الاسلام مهدی طائب رئیس قرارگاه عمار پنج شنبه شب(بیست و سه خرداد) در مسجد فائق تهران:

هر کدام از نامزدها را که اصلح تشخیص دادید، به وی رای دهید زیرا نهایتاً انتخابات با دو کاندیدای اصولگرا و یا یک کاندیدای اصولگرا و یک کاندیدای مدعی اصلاح‌طلبی به مرحله دوم کشیده خواهد شد...اگر واقعا یقین می‌کنید که اگر به صالح مقبول رای ندهیم، شخص دیگری رای می‌آورد در این صورت آن شخص دیگر صالح مقبول نیست، بلکه اصلح است.


حجت الاسلام پناهیان در گفتگو با خبرنگار رجانیوز(بیست و سه خرداد) در واکنش به انتشار یک فیلم در جمع مسئولین ستاد قالیباف و توزیع پیامک آن در سطح کشور اعلام کرد:

در شرایط کنونی ائتلاف هیچ فایده ای ندارد،انتخابات خواه ناخواه به دور دوم کشیده میشود.


وحید جلیلی با اشاره به آنچه سیستم “هلو لولو” می‏ نامید، گفت:

هر کسی را که لولو کردند، من می‌گویم سیستم‌های لولو‌ـ‌ محور، سیستم‌های عوام‌فریبی هستند. هدف  لولو سازی ؛هلو کردن رای  حزب اللهی ها برای عناصر غیر اصلح است. حزب اللهی ها را به هیجان نتیجه دچار کنند  انها را از لولوهایی که معمولا هم بزرگ نمایی می شوند  بترسانند  و بعد رایشان را  مثل  هلو نوش جان کنند.

عمار و عماربودن و عمارگونه عمل کردن، مانند خیلی از واژه های پُراستعمال این روزها آنقدر دستمالی شده اند که به ابتذال معنایی رسیده اند.

______________________________

دو نقل قول اول این متن از رئیس و نائب رئیس قرارگاه عمار شب پیش از انتخابات بیان شده اند. در مورد اینکه هر دو عزیز عالمان سخنور و مومنی اند، شکی ندارم، حداقل چند سالی است که سی روز ماه رمضان را با سخنان حجت الاسلام پناهیان قدر می نهم اما چه کنم که عمار امروزه پر معنا شده و عمار بودن خطیر؛ لذا نمی دانم چه این چه عماری است-نه حتی رئیس قرارگاه باشد- که چند ساعت قبل از مهمترین واقعه ی سیاسی کشور این چنین برای کسانی که چشمانشان به دهان آنها دوخته شده است، تحلیل نادرست می کند. فرمانده ای را در نظر بگیریم که قبل از عملیات باید شناسایی نسبتا کاملی از محل و عوارض منطقه ی عملیاتی داشته و برآورد درستی از میزان تجهیزات و ادوات و نیروی انسانی دشمن کند تا بتواند فرمان حمله را به نیروهای خود دهد؛ و اگر این مهم را به خوبی انجام ندهد قابل پیش بینی است که چه فاجعه ی انسانی ای برای نیروهای تحت امرش پدید می آید. حال، وضعیت افرادی را که قرار است با شناسایی و تدبیر این رئیس و نائب رئیس قرارگاه تصمیم بگیرند، تصور کنید. من از دوستانی که شب قبل انتخابات انواع نسبت های شایعه پراکن و جو زده از آمار سازی های 84 گونه و... را نثارم کردند  شکایتی ندارم، وقتی که می بینم فرماندهان شان اینگونه برایشان افق را رصد کرده اند. و این در حالی است که نتایج نظرسنجی های معتبر که در دو روز آخر رشد معنادار روحانی را به خوبی به تصویر کشیده بود، قرارگاه نشینان مطلع از اخبار به چنین تحلیل های بسیار دور از واقعیتی رسانده اند.

تلخی های این انتخابات منشا درس های بزرگی است که می بایست به دقت بررسی شود تا خدایی نکرده بار دیگر کلاهی به این گشادی سرمان نرود. این بازی کسب قدرت چنان برخی ها را گرفته بود که نمی دانستند صحنه ی سیاسیت صحنه ی عمل و عکس العمل های فوق العاده پیچیده و سردرگم کننده است و با نیت سه روز روزه و نماز امام زمان عج و نذر چند میلیون صلوات، کلاف سردرگمش باز نمی شود. صحنه ای که فراموش کردن عهدی را برای وزیر 16 ساله تکلیف می کند و تکرار سرود دسته جمعی «انتخاب اصلح» با تلفظ صاد که از چسباندن میانه زبان به سق دهان و حای از عمق گلو خارج شده، تولید می شود، و صرفا با توجه به حرکات دست رهبر گروه و بدون نیاز به فکر راجع به معنای «تکلیف» و «اصلح» اجرا می شود، نتیجه ای جز شکست تلخ نخواهد داشت.

اما بعد

حال که بازار تشکر و تبریک انتخاباتی گرم است، برخود واجب می دانم از عزیزان بی ادعایی که این چند ماه از سیاه مشق شان تکلیف بصیرت و عمل معقولانه ی سیاسی آموختم تشکر قلبی و لسانی ام را به جای آورم:

//bayanbox.ir/id/2390329854329277755?view

امید حسینی که نوشته های حداقل سه ماه اخیرش در آهستان، بی آبرویی کباده کشان پوشالی فلان و بهمان گفتمان رهبری را بر من نقاشی کرد.

قسمتی از متن آخرش که با اشک و آه نوشته:

...در روزهای گذشته بارها با کسانی هم کلام  شدم که برایم از حجت و تکلیف شرعی می‌گفتند. حرف زدن با این جماعت واقعا سخت بود. حرف من این بود که فهم و درک و تفسیرتان از حجت و تکلیف اشتباه است. ما هم می گوییم حجت، ولی کدام حجت؟ کدام تکلیف؟ کدام بصیرت؟ بصیرتی که فقط تا نوک بینی صاحب بصیرت را به او نشان می‌دهد؟ بصیرتی که دنیای پر پیچ و خم سیاست را نمی‌فهمد؟ بصیرتی که خودش را در تار و پود تحجر و تعصب زندانی می‌کند؟ بصیرتی که نتیجه‌اش پیروزی رقیب می‌شود؟

 حجتی که در لایه‌های تنگ و تاریک محافل حزبی و جناحی بدست آید و مصالح عالی نظام و انقلاب را تشخیص ندهد حجت نیست، حتی اگر برایش دلیل شرعی بتراشند. تکلیفی که نتواند مصلحت حزبی را فدای مصلحت ملی کند، تکلیف شرعی نیست.

حجت شرعی برای کسی که ادعای ولایتمداری دارد، در هر کاری از جمله انتخابات، ناظر به دفاع از انقلاب و ولایت است. یعنی خروجی همه تصمیم‌ها باید به آن هدف اصلی برسد. پس این چه حجت شرعی بود که عملا به ضرر گفتمان انقلاب تمام شد؟!

البته این آدمها اعتماد به نفسشان بالاست. مطمئنا کم‌کم طلبکار می‌شوند و مسئولیت اصلی شکست را متوجه همه میدانند جز خودشان! ولی خورشید حقیقت همیشه پشت ابر نمی‌ماند. بالاخره هستند کسانی که جرات کنند و بصیرت کاذب اینها را به چالش بکشند. هستند کسانی که شهامت استیضاح آنها را داشته باشند. هستند کسانی که از آنها بپرسند چرا جامعه را به چنین وضعیتی رساندید؟ چرا این همه هزینه را به نظام و انقلاب تحمیل کردید؟ چرا به همه برچسب زدید و دایره خودی‌ها را تنگ و تنگ‌تر کردید؟ چرا نتیجه بصیرت شما، بازگشت دوباره خاتمی و هاشمی شد؟ چرا نتیجه فهم شما، پیروزی کسانی شد که چهار سال تمام به آنها فحش می‌دادید؟ آخر این چه بصیرت و چه حجتی بود که هاشمی رد صلاحیت شده را دوباره به قدرت بازگرداندید؟ اف بر بصیرت شما…

//bayanbox.ir/id/6857375809091329991?view

میثم محمد حسینی بالامقام که طرح های گرافیکی اش در دوئل در زمان فتنه ی 88 شمشیری بی رحم بود بر زنگیان کافوری و تاسیس تلویزیون اینترنتی نصرش پایگاه رسانه ای جبهه ی فکری:

حالا کاری ندارم که آقای روحانی بعدا چه خواهند کرد که انشالله دوستان افراطی بدون اندیشه پاسخگوی عملکرد ایشان خواهند بود در آینده. لکن فعلا شیرینی حضور مردم برای ما باید از حماقت دوستان مثلا تکلیف مدار! ارجحیت داشته باشد.

//bayanbox.ir/id/2536842470771236221?view

حسین قدیانی در قطعه ی 26، که شاید گاهی اوقات نوشته های چندان قوی و مستحکمی نداشته باشد، اما اکثر اوقات نوشته هایش به دل می نشیند نیز در آخرین نوشته اش نوشت:

از آنجا که گروه پایداری، با رفتار و گفتار صدر تا ذیل خود نشان داد که رای بیشتر حسن روحانی، برایش قابل هضم تر از فزونی آرای حاج باقر است... خواستم پیشاپیش برتری نماینده آقای هاشمی را به ایشان تبریک و شادباش عرض نمایم!

حقا که بخش عمده گرفتاری های ما از آن روزهای قبل از ۳ ی تیر ۸۴ شروع شد که رای و نظر علامه مصباح، برای بعضی دوستان مومن و حزب اللهی، بزرگ تر و مهم تر از انقلاب اسلامی و ۳۰۰ هزار خون شهید شد… کاش کسانی که معتقد بودند؛ «اصلاح طلبان در صحنه نیستند و خطری ندارند» و متاثر از همین تحلیل کاملا درست و سنجیده (!!) به بلای تفرقه در جریان اصول گرایی دامن زدند، اینک پاسخگوی سیاست ورزی خود باشند. گمانم آنچه گروه پایداری بدان عمل کرد، «تکلیف و وظیفه» نبود؛ «تفرقه و منیت» بود. بگذریم که محاسبه نتیجه و تدبر در فرجام کار، اساسا بخشی از تکلیف است. راستی! کسانی که می گفتند؛ «انتخابات، دوگانه سازش-مقاومت است و جلیلی تنها نماد مقاوت و انقلاب و ایستادگی و کربلا و مد نظر بزرگان و…»، چه جوابی برای طعنه این روزهای لوامین دارند؟! چقدر به ایشان گفتیم که پای مقدسات را به انتخابات باز نکنید که پس فردا اگر نامزدتان رای نیاورد، برندارند بگویند؛ «نه بزرگ ملت ایران به سر تا پای مقدسات»!!

هیچ گروهی اندازه گروه پایداری -خواسته یا ناخواسته!- مددرسان جریان فتنه و فرقه انحراف نبوده… هیچ گروهی نبوده! من معتقدم؛ آقایان هاشمی و احمدی نژاد اگر برای انبوه خدمات گروه پایداری به خود، «پیام تشکر مشترک» صادر نکنند، بی معرفتی کرده اند در حق این همه لطف سرشار پایداری به حجت الاسلام والمسلمین حسن آقای روحانی!!

//bayanbox.ir/id/4548133379972786431?view

و دست آخر تقی دژاکام باسابقه ترین نویسنده ی کیهان که با آب و آتشش به نوعی پدر همه ی وبلاگ نویسان ارزشی است:

وقتی جلیلی و  آن دو نفر دیگر با فاصله در رده های بعد همه نظرسنجیها هستند، با رأی ندادن به قالیباف جا را برای نا اهلان و نامحرمانی که امام ما را از سپردن کشور به آنها باز داشته بود باز کرده ایم  و بعدها نباید هیچ کس دیگری را بجز خودمان سرزنش کنیم که چرا چنین شد و چرا رهبر تنها ماند.

من علی رغم تردیدهای این دو سه هفته اخیرم بین سه چهار نامزد و بعد از حذف یکی و  کنار رفتن مردانه و ارزشمند دکتر حداد عادل، از بین دو بزرگوار دوست داشتنی یعنی آقایان دکتر قالیباف و دکتر جلیلی، بدون ذره ای تردید و  با اطمینان از روسپیدی در نزد خداوند متعال یک رأی خودم را به آقای دکتر قالیباف می‌دهم و  با افتخار تا پایان عمرم از این رأی دفاع خواهم کرد و هر اتفاق خوب و بد دیگری بیفتد خیالم راحت است که به عاقلانه‌ترین شیوه و نه بر اساس احساس و  تمایلات مقطعی رأی داده ام.

خدایا! تو شاهدی که در این دوره برای رسیدن به بهترین گزینه تا چه حد صبر و تحقیق کردم و تا چه حد مشورت کردم و شاهدی که به هیچ کدام از نامزدهای اصولگرای این دوره کوچکترین توهین و بی احترامی نکردم و سعی کردم فضای محبت و صفا بین مؤمنان به نظام و انقلاب را تقویت کنم و حالا به این گزینه رسیده ام. تو خود به کرمت از من قبول بفرما.

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۴۹
فرشاد فرهادی
//bayanbox.ir/id/7292184537732556750?view

یک. تجربه ی انتخابات ریاست جمهوری در پایان دو چهار ساله ی آقایان هاشمی و خاتمی نشان داد که پس از هر دوره ی هشت ساله، مردم رویگرادانی معنادار و اعتراض گونه ای از طیف فکری حاکم یا حداقل اشتیاق و امیدگشایشی به گفتمان های نوظهور داشته اند. فضای بسته ی مدیریت کارگزارن، انتخاب هر شعاری که مضمون فضای باز را داشت، به شدت مستعد کرد؛ و بی توجهی و فراموش کردن مردم و خوی ساده زیستی منجر شد در مرحله ی اول انتخابات سال 84 طیف های متنوع اصولگرایی و اصلاح طلبی با «نه»ی مردم مواجه شوند و در مرحله ی دوم درحالی که خاتمی و یارانش، برخی علما و مراجع و مدرسین حوزه تمام قد پشت سر هاشمی ایستادند، مردم بازگشت به گذشته را منتفی کنند. درست است که پیش از هر دو انتخابات 76 و 84، پیش بینی نتیجه بسیار سخت یا حتی غیر ممکن بود و اکنون نیز نمی توان سخنی قاطع راند؛ لکن اگر کمی تا اندکی به نتایج نظرسنجی های مراکز متعدد که با سلایق متفاوت و جامعه های آماری متنوع انجام شده، اعتماد کنیم، خواهیم دید که مجموع آرای نامزدهایی که هر کدام تاحدی متعلق به گفتمان اصیل انقلاب اند، قطعا بالاتر از رقبای کارگزازانی-اصلاح طلبی است که پرده ی اختلافات ظاهری را کنار زده اند و چهره ی واقعی خود را به نمایش گذاشته اند. لذا اگر به نتایج فوق الذکر وفادار بمانیم باید بگوییم برخلاف تبلیغات وسیع و ناجوانمردانه و چندین سالانه ی برخی طیف های داخلی و خارجی علیه آقای احمدی نژاد، مردم از «خوی احمدی نژادی» خسته نشده اند. گرچه جناب آقای احمدی نژاد خود در برخی انتقادها بی تقصیر-یا کم تقصیر-  نبوده است، اما نظر مردم نشان می دهد رویه های ساده زیستی، توجه به محرومین، کار و تلاش زیاد، مقابل حرف زور ایستادن و... که آقای احمدی نژاد احیاکننده ی آنها بود، خواسته ی اصلی مردم است که حتی با وجود مشکلات شدید اقتصادی حاضر به دست برداشتن از آنها نیستند.

دو. عرصه ی انتخابات، یک میدان واقعی و پیچیده است که نمی توان با ذهنی کردن روابط  و ساده کردن معادلات با آن مواجه شد. تجربه اثبات کرده هرگروه با توجه به اهداف خود فردی را انتخاب کرده و با پنهان کردن ضعف های گزینه ی مورد نظر و بزرگ کردن ضعف های طرف مقابل یا حتی منتسب کردن صفات غیر واقعی به رقیب یا رقبای خود، برنده ی این ماجرا باشد. نمونه ی بارز چنین عملی در این دوره از انتخابات افراطیون مذهبی ای هستند که چندین بار به خاطر برچسب زدن های خلاف واقع و اقدامات ضداخلاقی خودسرشان، موجبات ناراحتی رهبری معظم و تذکر گرفتن از ایشان شده اند. بی شک این گروه قلیل را نباید به کل طرفداران یک یا چند کاندیدای خاص منحصر کرد، چراکه در میان طرفداران هر گروه قطعا از اینگونه افراد یافت می شود. امری که در این بین حائز اهمیت است این است که با بی طرفی معرفتی سراغ ارزیابی دسته های فکری حاضر رفته و بدون لحاظ کردن محبت مان نسبت به شخص یا اشخاص، حقایق را از دل وقایع بیرون بکشیم. برای اینکه منظورم روشن شود با چند مثال سراغ مدعیات گروه های حاضر در انتخابات می رویم: پیش از عید سه تن از نامزدها ضمن تشکیل دادن ائتلاف اعلام کردند تا قبل ثبت نام و باتوجه به نتایج نظر سنجی ها، نامزد نهایی معرفی شده و وارد عرصه ی انتخابات خواهد شد. امری که تا به حال محقق نشده است. این زیر قول زدن قطعا نقطه ی ضعفی برای هرسه نامزد تلقی خواهد شد- البته با درصد خیلی کمتر برای شخصی که در نظرسنجی ها وضعیت بهتری داشته و باید دو نفر دیگر به نفع او کناره گیری می کردند-. با این حال طرف مقابل نمی تواند از این ماجرا سوء استفاده کند و با تبختر اعلام کند که آیت الله مصباح در همان ابتدا فرموده بودند که این سه نفر اختلاف جدی دارند و ائتلافی رخ نخواهد داد، چرا که اولا پیش فرض تشکیل ائتلاف عدم وجود اختلاف نبوده، بلکه فلسفه ی آن کم کردن خواسته های هر نفر یا گروه است تا اهدافی بزرگتر حاصل شود. گرچه تحقق نیافتن این وعده ضعفی بزرگ است اما قطعا یک قدم جلوتر است از تفکری که تنها خود، و افرادی که سر به آن آستان خم کرده اند را، کامل مطلق می داند و حاضر نیست بقیه را حتی در دائره ی نظام قبول کند.(همان امری که موجب شد گروه پایداری در انتخابات مجلس حاضر به ائتلاف  نشود) ثانیا تناقضی بس عجیب تر از ائتلاف نکردن رخ داد اما برخی ترجیح دادند در مورد آن حتی فکر هم نکنند. آقای لنکرانی، توسط شورای فقاهتی جبهه ی پایداری، به عنوان اصلحی که زیر آسمان و بالای زمین همتا ندارد  انتخاب می شود و برخی اعضای جبهه مانند آقای روانبخش در مشهد اعلام می کنند که حتی با آمدن آقای جلیلی گزینه ی پایداری تغییر نخواهد کرد، آقای جلیلی ثبت نام می کند و بسیاری از موسسان و نمایندگان نزدیک پایداری که شهره شدن نام خود را مدیون آقای مصباح هستند، بدون کمترین توجهی به نظر آقای مصباح برای آقای جلیلی شروع به تبلیغ می کنند، آقای لنکرانی که اصلح روی زمین است، بدون تشکیل جلسه ی جبهه ی پایداری و یافتن نظر شورای فقاهتی-آقای مصباح- به نفع آقای جلیلی از گردونه ی انتخابات کناره گیری می کند، جبهه ی پایداری چند روزی در شوک و بهت فرو می رود و در نهایت بدون هیچ استرسی اعلام می کند آقای جلیلی اصلح است و ما تازه او را شناختیم! گویی چنان گفتمانش به ما نزدیک است که اصلا خود ماست!!!

پس نتیجه می گیریم در عرصه ی انتخابات آنقدر متغیر وابسته از درجات بالاتر وجود دارد که نباید به سادگی، مطلقا و برای همیشه  کسی را اخذ یا رفض کرد. نمونه ی دیگر که برخی افراطیون بسیار بدان تمسک می جویند ساکت یا شلوغ! بودن در ایام فنته است. بدون اینکه بخواهیم معیارهای ساکت بودن یا نبودن را در نظر این دوستان جویا شویم، می توان بررسی کرد برخی از اعضای حلقه ی اصلی این جبهه چه کارنامه ای در جریان فتنه دارند. آقای داووی -که البته بسیار انسان شریفی است- تا سال 88 معاون اول آقای احمدی نژاد بود و اکنون جزء حلقه ی اول پایداری و تنظیم کننده ی برنامه ی آقای لنکرانی، آیا در دوران فتنه به ندای این عمار رهبری لبیک گفت و شروع کرد به خرج از آبرویش برای روشن گری؟ قطعا به آن شیوه ی شلوغ کاری که مدنظر دوستان است خیر. آقای محصولی چه طور؟ آقایان سلیمانی و فتاح و میرکاظمی و... کدام یک از نعره های مورد علاقه ی دوستان را سر دادند؟ اصلا خود آقای جلیلی که از سال 86 دبیر شورای امنیت ملی را بر عهده داشتند، از خرداد 88 تا اسفد همان سال چند بار در جمع دانش جویان حاضر شدند و به تبیین حقایق پرداختند؟ یا مگر ایشان همان کسی نسیت که به گفته ی برادرش- که هیچ گاه توسط خود او تکذیب نشد- در سال 84 به نامزد اصلح آقای مصباح-احمدی نژاد- رای نداد؟ قصدم زیر سوال بردن این عزیزان  نیست، فقط می خواهم نشان دهم گاهی اوقات با معیارهای کج و معوج برخی مدعیان و کاسبان روشنگری فتنه، نباید افراد را سنجید و برای همیشه آنها را کنار گذاشت.

سه. با توجه به دلایل بالا، بدون اینکه بخواهم میزان حب درونی ام را لحاظ کنم، از چند ماه پیش درپی معدل گیری مستمر از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری هستم. البته هرگز فکر نکرده و نمی کنم که نظرم قطعا درست و تغییر ناپذیر است؛ به همین دلیل بارها با دوستان هم فکری و مشورت و حتی گاهی دعوا کرده ام (ان شاالله در پست بعد مستقلا به این موضوع می پردازم) و نتیجه اش این شده که دو یا سه بار نامزد عوض کرده و بدون هیچ شرمندگی آن را اعلام می کنم(البته برای اکثر رفقایم هم همین حالت پیش آمده). لذا بسیار تعجب می کنم از کسانی که از پیش از ثبت نام انتخابات باتوجه به اینکه از کسی خوششان می آمده یا بنا به توصیه ی کسی که از او خوششان می آمده گزینه ای را انتخاب کرده و با کمال صلابت از اول تا آخر از او حمایت می کنند. بر همین اساس اگر اکنون نظرم سمت آقای جلیلی رفته باشد نتیجه ی همین  معدل گیری است که البته تا روز انتخابات باز هم قابل تغییر است.

چهار. بسیاری از تصمیمات حاصل تاثیر نظرات افراد بالادستی است. بسیار تعجبم از خودخواهی یا بی بصیرتی اصول گرایان که گویی هرگز نمی توانند نقایص هم را بپذیرند و با هم کار کنند. یعنی آقای قالیباف خیلی وضعیت بدتری از آقای محصولی در فتنه یا ساده زیستی دارد که یکی نزدیک ترین می شود و آن یکی دورترین. کاش حداقل از دوستان رقیب می آموختیم که حتی استراتژیک هم که شده یکی را به عنوان بزرگ تر-حداقل در زمان حال-  پذیرفته اند و وحدت یافتن شان بسیار محتمل تر از مدعیان راستین گفتمان انقلاب و امام است. شاید آنقدر از پیروزی دست نیافته مغرور و سرمستیم که احتمال شکست از رقیب اصلی را به کلی منتفی می دانیم و حاضر نیستیم از اصول خودبافته و تنگ خود عدول کنیم(قطعا منظورم تمامی افراد طیف اصول گرایی است نه گروهی خاص)

                   

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۲۴
فرشاد فرهادی

دیشب پس از مشاهده گفتگوی ویژه خبری و صحبت های آقای دکتر جلیلی، در گفتگو با دوستان به شوخی گفتم آقای احمدی نژاد اسطوره ای تکرار ناشدنی در هدایت افکار توسط ابزارهای رسانه ایست،  جمله ی اول مناظره ی انتخاباتی اش در سال 88 را یاد کردم که ایشان با گفتن اینکه من فکر می کنم رو به روی شما قرار نگرفته ام بلکه رو به روی سه نفر قرار دارم(نقل به مضمون) با جهت دهی به کل مناظره، بهترین استفاده را از رسانه ی عمومی کرد. البته این توانایی به تنهایی نه ارزشمند است و نه ضد ارزش.

اما امشب با شنیدن سخنان آقای دکتر ولایتی(+)، دیدم ایشان به حق توانایی هایی مشابه البته با ادبیات فاخرتر و علمی تر نسبت به آقای احمدی نژاد در تعامل با رسانه برای ایجاد شور و شعور در افکار عمومی را دارا می باشند.

تقربیا از دو ماه پیش، در بررسی های انتخاباتی نظرم بیشتر با دکتر ولایتی بود، برای این نظر دلایلی داشتم که (در ادامه قسمتی از آنها را بیان می کنم) حتی به یاد دارم در حاشیه همایش یک روزه ی سبک زندگی(عالمی دیگر، آدمی دیگر) که به همت جبهه ی فکری انقلاب اسلامی شاخه ی شهر قهجاورستان و با همکاری چند نهاد دیگر در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان برگزار شد، با استاد اصغر طاهرزاده پس از صحبت هایی1 دلایلم را برای حمایت از آقای ولایتی در میان گذاشتم و ایشان پاسخ داد، من فکر می کنم، شماها هم فکر کنید تا به نتیجه برسید، و بعد گفتند البته ممکن است برخی به این نظر  شما نسبت محافظه کاری یا چنین نسبت هایی بدهند، اما شما نگران نباشید و حرف خود را اگر به نتیجه رسیدید بیان کنید. 

با توجه به اینکه در سخنان امشب دکتر ولایتی چندین بار بازسازی روابط خارجی با کشورهای جهان مطرح شد و از آنجایی که برخی دوستان تنگ نظر و افراطی، ید طولایی در مصادره به مطلوب کردن نظرات رهبری به نفع گروه چند تکه!(+) خود دارند(مثلا در زمینه ی انتقاد از تکنوکراتها در مشهد مقدس که چه طور آنرا کنایه ی سنگین آقا به تکنوکرات ها تعبیر کردند. برای اطلاعات بیشتر به توضیحات دکتر پرویز امینی مراجعه کنید) هیچ بعید نمی دانم که رهبرشناسی شان گل کند و آقای ولایتی را ضدولایتی که کنند که کذا و کذا(+).

در اینکه دولت آقای احمدی نژاد برخلاف رویه ی سازشی دولت قبل از خود، که نتیجه اش چیدن میوه جنگ عراق در سعدآباد و محور شرارت خوانده شده ایران شد، اقدامات مثبت فراوان و گام های ارزشمندی برداشت و تاییدات رهبری را برای چنین رویکردی گرفتند(+و+) شکی نیست. دستشان درد نکند و ان شاالله خدا ایشان را به پاس خدماتشان به آغوش ملت بازگزداند! اما  ذکر دو نکته در رابطه با سخنان آقای ولایتی را لازم می دانم:

اول اینکه در زمینه سیاسیت خارجی ثبات مدیریتی عاملی اساسی جهت اثرگزاری می باشد، اگر به بهانه های مختلف برای هر منطقه مسئولی بی تجربه در عرصه ی بین الملی انتخاب شود تا در موازات مسئولین وزارت امور خارجه به فعالیت بپردازد، اولا کشورهای هدف سردرگم می شوند که کدام فرد مسئول اصلی است و حرف کدام معتبر تر است؛ و ثانیا اختلاف داخلی در کابینه به وجود می آید که نتیجه اش می شود برکناری وزیر امورخارجه در حین جلسه و تحقیر بالاترین مسئول کشور در زمینه ی امورخارجه، که در حین صحبت دیپلماتیک به او خبر! می دهند تو دیگر وزیر نیستی و  او را با تاکسی به محل اقامت برمی گردانند(البته این به معنای نقد ناپذیر بودن عملکرد وزیر وقت نیست، صحبت از آبروی نظام است).

 در این زمینه مقام معظم رهبری در تذکری  به دولت بیان می کنند«یک مسئله‌ى دیگر هم در مدیریتهاى دولتى، کار موازى است. در دولت نباید کارهاى موازى انجام بگیرد. کار موازى چند عیب دارد: اولاً هزینه‌ى انسانى زیادى بیجا مصرف میشود، ثانیاً هزینه‌ى مالى زیادى مصرف میشود، ثالثاً تناقض در تصمیم‌گیرى‌ها به وجود مى‌آید - وقتى دو دستگاه مسئول یک کارى هستند، این یک تصمیم میگیرد، آن هم یک تصمیم دیگر میگیرد - و رابعاً از همه بالاتر، مسئولیت لوث میشود. فرض کنید توى فلان مسئله‌ى اقتصادى یا مسئله‌ى فرهنگى یا مسئله‌ى سیاست خارجى یا هرچه، اگر چنانچه یک مشکلى پیش بیاید، مسئولیت لوث میشود. وقتى کار موازى انجام گرفت، مسئولیت لوث میشود. بین دولت - یعنى قوه‌ى مجریه - و بعضى از دستگاه‌هاى بیرون از قوه‌ى مجریه، یک جاهائى بعضى موازى‌کارى‌ها هست. همه‌ى تلاشمان این است که بلکه این موازى‌کارى‌ها را یک جورى حل کنیم، اصلاح کنیم، علاج کنیم. در داخل دولت، دیگر نبایستى از این موازى‌کارى‌ها به وجود بیاید. حالا یک موارد خاصى هست؛ اما کلى‌اش این است که موازى‌کارى خوب نیست».

دوم اینکه در اتفاقات سریع و بسیار مهم منطقه، نه تنها حرکت اثرگذاری توسط دولت صورت نگرفت بلکه رئیس جمهور برخلاف سیاست رسمی حکومت، بر نظر اختلاف برانگیز خود در بیداری انسانی خواندن تحولات  منطقه، اصرار بی مورد نمود که غیر از  سود نداشتن برای تحولات حساس شمال افریقا و غرب آسیا، موجب تشنجات داخلی و ایجاد حاشیه های مضر در کشور شد(برای مثال هشداری که آقای قرائتی به رئیس جمهور می دهد که اگر می خواهی از اصطلاح بیداری انسانی استفاده کنی، نمی توانی برای سخنرانی به همایش سالانه نماز بیایی و آقای احمدی نژاد هم در آن همایش شرکت نمی کند).  لذا بازسازی روابط خارجی امری در تضاد با اقدامات مثبت دولت نیست، بلکه رفع نواقص آن است.

در بیان دلایلم برای حمایت از آقای ولایتی، گرچه خود مطلبی مجزا و مفصل نیاز دارد، در بیانی بسیار موجز نظرم این است که طیف وسیع تری از اصولگرایان می بایست در اداره ی کشور حضور داشته باشند؛ و مهم تر اینکه تعاملی جدی و مثبت و بدون لج و لج بازی میان قوا، نیازی اساسی است. کشور به قدرت اجرایی قالیباف ها، دید انقلابی جلیلی ها، دیدفرهنگی زاکانی ها و لنکرانی ها و همراهی-یا حداقل سنگ اندازی نکردن- هاشمی ها و اصلاحاتی های معتدل نیاز دارد. اگر قالیباف یا جلیلی در راس کار قرار گیرند توان سایرین معطل می ماند، اما انتخاب ولایتی، انتخاب هم زمان قالیباف،جلیلی، زاکانی و حداد است. این ادعایی است که من باید برای آن دلیل کافی اقامه کنم، که ان شاالله در مطالب بعدی به آن خواهم پرداخت، اما برای ضرورت سازش و تعامل قوا باهم، شنیدن بخشی از سخنان رهبر با هیئت دولت در سال 85 خالی از لطف نیست(+).

_____________________

1- توسط برخی شاگردان آقای طاهرزاده، در دانشگاه و مخصوصا خوابگاه دانشگاه اصفهان، حمایت هایی از آقای مشایی جهت ریاست جمهوری صورت گرفت، که در صحبت با آقای طاهرزاده ایشان اعلام کردند نظر من این چنین نیست و بروید در خوابگاه اعلام کنید که من موافق آقای مشایی برای ریاست جمهوری نیستم. البته ایشان بعدتر در سایت شان در جواب سوالی رسما اعلام کردند آمدن مشایی از بین بردن تمام نکات مثبت هشت سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد است.(چرایی عدم حمایت از کاندیداتوری آقای مشائی 4490 و خطر زاویه‌ پیداکردن ما نسبت به نظام مقدس جمهوری اسلامی  4673 ) 

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۰۲:۳۸
فرشاد فرهادی